باز مهر اومدو تمام دوستایی که تو این سه ماه باهاشون میچتیدم بهم دلداری میدادن از تنهایی درم میاوردن رفتن پی کار خودشون انگار نه انگار داداشی با نام هادی داشتن.دوباره تنهایی داره وجودمو میگیره کسی نیست باهاش حرف بزنم همه تنهام گزاشتم خانواده اشنایان حتی دوستام!خیلی سخته خیلی هیچ وقت تنها نشی هر چقدرم که دوستش داری!